در تاریکی بیدار شدم
هنوز به تو فکر می کنم
به دنبال اثری از تو روی بالش خودم می گردم
چهره تو رو روبروی خودم می بینم
احساس می کنم که هنوز اینجایی
تمامی وجودم برایت دلتنگ است
من می تونم سایه تو رو روی ماه ببینم
وقتی که خاطراتم برای تو می درخشه
تمامی کلمات کهنه و استفاده شده هستن
بین من و تو چه چیزی باقی مانده ، قلب کافی نیست
از سینه ام صدای خاطرات تو می آید
همه چیزایی که ازما دوتا بود پژواک عشق بود
من چیزی به یاد نمیارم
با هر ترانه ای با من سخن بگو
نام تو در هر واژه ای است
تو خیلی نزدیک و خیلی دور هستی
من تنها یک بازتاب به دست آوردم ، دارم تو رو از دست می دم
تمامی کلمات کهنه و استفاده شده هستن
بین من و تو چه چیزی باقی مانده ، قلب کافی نیست
از سینه ام صدای خاطرات تو می آید
همه چیزایی که ازما دوتا بود پژواک عشق بود
صداشون بیشتر میشه و هر لحظه کمی بیشتر
صداشون خیلی زیاد میشه و من نمی تونم عادت کنم
تمامی کلمات کهنه و استفاده شده هستن
بین من و تو چه چیزی باقی مانده ، قلب کافی نیست
از سینه ام صدای خاطرات تو می آید
همه چیزایی که ازما دوتا بود پژواک عشق بود