در یک سرزمین برهوت
برروی مسیری که به "ملکه ی قرمز" ختم میشه
شگفتی نست که صحنه با لباسی مزین گشته
رویای شهرت بر سر دارد
و درختان در حیاط رنگ شده اند با خون
بنابراین من شنیدم او عکس بدون سر را اویخته تا خشک شود
بخور منو بنوش منو
این فقط یک بازیست
این فقط یک بازیست
من دعوت شده ام
به مراسم گردن زنی امروز
من فک کردم یک پروانه بودم
برای اتش تو
یک هجوم از ترس
و قفلی که به غارت شده
این فقط یک بازیست
این فقط یک بازیست
اما ستاره ما با عجله وارد شد
مثل حس کودکی
شباهتی به زن بالغی دارد
که پیش بینی میکرد
با همتی خودش رو بکشد
اما در پایان ازموده نشد
بخور منو بنوش منو
این فقط یک بازیه
من دعوت شدم
به یک مراسم گردن زنی امروز
من فکر کردم پروانه ای گشتم
برای شعله ات
یک هجوم از ترس
و قفلی به چپاول رفته
این فقط یک بازیست
ابن فقط یک بازیست
اما ستاره ما با عجله وارد شد
مثل حس کودکی
شبیه به زن بالغیست
که پیشبینی میشود خودش رو
با همتی بکشد
اما او ازموده نشده بود
بخور منو بنوش منو
این فقط یک بازیست
این فقط یک بازیست
بخور منو بنوش منو
این فقط یک بازیست
این فقط یک بازیست
من به تب و تاب افتادم
میبینم ترسم را
درون غروب سرد نگاهت
میبینم ترسم را
درون غروب سرد نگاهت
بخور منو بنوش منو
این فقط یک بازیست
این فقط یک بازیست
اما ستاره ما با عجله وارد شد
مثل حس کودکی
شبیه به زن بالغیست
که پیشبینی میشود خودش رو
با همتی بکشد
اما او ازموده نشده بود
پیشبینی میشد
که با همتی خودش رو بکشد
اما او سرانجام ازموه نشده بود
پیشبینی میشد
که با همتی خودش رو بکشد
اما او سرانجام ازموه نشده بود
پیشبینی میشد
که با همتی خودش رو بکشد
اما او سرانجام ازموه نشده بود