هرچه بیشتر به تو فکر میکنم بیشتر دلتنگت میشوم
تورا با چشمان خسته ام می بینم
نیمه شب است,من همیشه به تو فکر میکنم
چشمانم را میبندم به تو فکر میکنم
تو برای من مهم ترین چیز هستی برخلاف همه چیز
درست به همان زیبایی و شیرینی که هستی به ذهنم برمیگردی
اینکه چگونه میتوانم بدون تو زندگی کنم برای عجیب است
به خودم میگویم که نمیتوانم دوباره تو را ببینم
فهمیدم که چکار خواهم کرد زندگی نمیکنم
نیمه شب است و تو در دوردست ها هستی
بدون تو اطرافم پر از شکاف و رخنه است
شاید تورا الان گم کرده ام
بالش را محکم در آغوش گرفته ام ,تو اینجا هستی نزدیک
وهر قدر بیشتر به تو فکر میکنم بیشتر دلتنگت میشوم
بدون تو احساسی ندارم
احساس میکنم ماهی هستم
که آبی برای شنا کردن در آن ندارد
نفس کشیدن بی تو
بی تو
بی تو
اگر نتوانم تو را دوباره ببینم
میدانم که چه خواهم کرد,خواهم مرد