هر وقت به آینه می نگرم
خطوط روی چهره ام
هر روز آشکارتر می شوند
گذشته رفته است
گذشته همچون فاصله بین غروب تا طلوع آفتاب سپری شد
آیا این طریقی نیست که
هر کسی در زندگی باید دیون خود را بپردازد
آری، من آگاهم کسی نمیداند زندگی از کجا میاید و به کجا میرود
میدانم این گناه همگان است
تو باید شکست بخوری تا بدانی چطور برنده شوی
نیمی از زندگیم در نوشتجات صفحات کتابها خلاصه شده
در زندگی از احمق ها و عاقل ها درس گرفتم
میدونی این حقیقت است که
هر آنچه انجام دهی دوباره به خودت باز میگردد
با من آواز بخوان، برای این سال بخوان
برای خنده آواز بخوان و برای گریه آواز بخوان
برای من حالا آواز بخوان، اگر فقط برای امروز است
شاید خدای خوب فردا تو را از اینجا ببره
رویای خود را دنبال کن
آری، با من آواز بخوان، برای این سال بخوان
برای خنده بخوان و برای گریه بخوان
برای من حالا آواز بخوان، اگر فقط برای امروز است
شاید فردا خدای خوب تو را از اینجا ببره
رویای خود را دنبال کن، رویای خود را دنبال کن، رویای خود را دنبال کن
رویای خود را دنبال کن، تا آنکه به حقیقت بپیوندد
رویای خود را دنبال کن، رویای خود را دنبال کن، رویای خود را دنبال کن
تا آنکه به حقیقت بپیوندد
رویای خود را دنبال کن، رویای خود را دنبال کن، رویای خود را دنبال کن
آه ه ه ه ه ه ه
با من آواز بخوان، برای این سال آواز بخوان
برای خنده آواز بخوان و برای گریه آواز بخوان
برای من حالا آواز بخوان، اگر فقط برای امروز است
شاید خدای خوب فردا تو را از اینجا ببره
با من آواز بخوان، برای این سال آواز بخوان
برای خنده آواز بخوان و برای گریه آواز بخوان
برای من حالا آواز بخوان، اگر فقط برای امروز است
شاید خدای خوب فردا تو را از اینجا ببره