Down [Persian translation]

نمیدونم الان کجام

این پشت وایسادم

و از صبر کردن خسته شدم

توی صف منتظر ایستادم

امیدوارم که پیدا کنم

چیزی رو که دنبالش می گشتم

من به قصد آسمون حرکت کردم

روی زمین گیر کردم

پس چرا تلاش کنم؟

من که میدونم قراره بیوفتم زمین

فکر می کردم میتونم پرواز کنم

پس چرا غرق شدم

من هیچ وقت نمیفهمم که چرا دارم میرم پایین پایین پایین

نمیتونم رهاش کنم

چون در این صورت هیچ وقت نمیفهمم

چی رو می تونم از دست بدم

اما من زیاده از حد دلم تنگ شد

پس کی بیخیال شم

چیزی رو

که آرزو می کردم

من به قصد آسمون حرکت کردم

روی زمین گیر کردم

پس چرا تلاش کنم؟

من که میدونم قراره بیوفتم زمین

فکر می کردم میتونم پرواز کنم

پس چرا غرق شدم

من هیچ وقت نمیفهمم که چرا دارم میرم پایین پایین پایین

اوه من دارم میرم پایین پایین پایین

هیچ راه دیگه ای نمیتونم پیدا کنم

نمی خوام بشنوم

صدای

گم کردن تمام چیزایی که هیچ وقت پیدا نکردم