تو یه ذره هم شبیه کسی که پارهٔ تنم بود نیستی
تو عوض شدی که حالا سر هیچ و پوچ تو روم وامیستی
ته چشمات امروز دنبال یه خورده احساس بودم
کمترین حق منه، من که باهات این همه روراست بودم
انقده دور شدی و مغرور شدی
که دیگه کور شدی، عشقمو نمیبینی
تو که میری با خیال راحت
ولی سرنوشتمو نمیبینی
سنگ شدی اهل جنگ
با همه یهرنگ شدی که باور کردم
که از وقتی عاشقت شدم فقط حالمو بدتر کردم
آخه با هرکی به غیر از من حالت خوبه یعنی چی؟
فردای خودت چی میشه؟ حالا امروز من هیچی
بهتر میشه حتماً بعد از تو دنیای من
امّا تو مجبور میشی آخر یه روز
پس بگیری حرفاتو
انقده دور شدی و مغرور شدی
که دیگه کور شدی، عشقمو نمیبینی
تو که میری با خیال راحت
ولی سرنوشتمو نمیبینی
سنگ شدی اهل جنگ
با همه یهرنگ شدی که باور کردم
که از وقتی عاشقت شدم فقط حالمو بدتر کردم