امشب میخوام اوقات واقعا خوبی واسه خودم داشته باشم
حس زنده بودن میکنم و دنیا هم که داره سروته میشه، آره!
من تو حظ و خوشی دارم غلط میزنم
پس جلوم رو نگیر الان جلوم رو نگیر
چون اوقات خوبی دارم اوقات خوبی دارم
من یه شهابم که میون آسمون جست و خیز میکنه
مثل یه ببر که قوانین گرانش رو زیرپا میذاره
من یه ماشین مسابقه در حال عبورم مثل بانو گودایوا1
من قراره برم برم برم
هیچ چیز جلودارم نیست
من شعلهکش میون آسمونم، آره!
دویست درجه
برای همینه که بهم میگن آقای فارنهایت
من با سرعت نور در حال حرکتم
من میخواهم ازت یه مرد فراصوت بسازم
اوقات خیلی خوشی دارم، جلوم رو نگیر الان
من یه توپ دارم، جلوم رو نگیر الان
اگه میخوای اوقات خوشی داشته باشی فقط یه تماس با من بگیر
جلوم رو نگیر الان (چون اوقات خوشی دارم من)
جلوم رو نگیر الان (بله اوقات خوشی دارم من)
اصلا نمیخوام کسی جلوم رو بگیره
من یه موشک سفینه ام که تو راه خودش به بهرامه2
تو مرحلهی برخورده
من یه ماهواره ام مهارم از دست رفته
من یه دستگاه جنسی ام آمادهی بارگذاری دوباره
مثل یه بمب اتمی که نزدیکه
اوه اوه اوه اوه بترکه
من شعلهکش میون آسمونم، آره!
دویست درجه
برای همینه که بهم میگن آقای فارنهایت
من با سرعت نور در حال حرکتم
من میخواهم ازت یه زن فراصوت بسازم
جلوم رو نگیر جلوم رو نگیر جلوم رو نگیر
های های های!
جلوم رو نگیر جلوم رو نگیر
اووه اووه اووه (خوشم میاد)
جلوم رو نگیر اوقات خوش داشته باشم اوقات خوش
جلوم رو نگیر جلوم رو نگیر
اووه اووه ردیفه
من شعلهکش میون آسمونم، آره!
دویست درجه
برای همینه که بهم میگن آقای فارنهایت
من با سرعت نور در حال حرکتم
من میخواهم ازت یه زن فراصوت بسازم
جلوم رو نگیر الان اوقت خیلی خوشی دارم
من یه توپ دارم جلوم رو نگیر الان
اگه میخوای اوقات خوشی داشته باشی
فقط یه تماس با من بگیر
جلوم رو نگیر الان (چون اوقات خوشی دارم من)
جلوم رو نگیر الان (بله اوقات خوشی دارم من)
اصلا نمیخوام کسی جلوم رو بگیره
لا لا لا لا لاااا
لا لا لا لا
لا لا لاا لاا لااا
لا لا لاا لا لا لا لا لا لااا های!!....
1. بانوی نجیبزادهی آنگلوساکسون که بر اساس روایتی، برهنه و در حالی که تنها موهایش او را پوشانیده بود، سوار بر اسب از خیابانهای کاونتری گذر کرد. برای اطلاعات بیشتر لطفا ببینید: ????⤴بانو گودایوا - ویکیپدیا 2. = انگلیسی: مارس، عربی: مریخ