بیخودی به خودت وعده نده
دیگه نمیتونی لمسم کنی
هیچ احساسی باقی نمونده
اگه فکر میکنی برمیگردم پیشت
بیخودی به خودت وعده نده
کاری که در حقم کردی رو
هیچوقت نمیتونم فراموش کنم
اگه فکر میکنی برمیگیردم پیشت
بیخودی به خودت وعده نده
برای مدتهای طولانی جادوت شده بودم
نمیتونستم از بندت رها بشم
تو با قلبم بازی کردی
با تموم دروغهات و بازی هات دلم رو شکستی
خیلی سخت بود
ولی بالاخره تونستم سرپا بشم
حالا بازم داری سعی میکنی فریبم بدی
ولی نه، دوست من، اون روزها دیگه گذشت
یه زمانی فکر میکردم خیلی دوستت دارم
فکر میکردم میتونی تغییر کنی
ولی تنها چیزی که بهم دادی
یه قلب پر از درد بود
بیخودی منتظر نباش
من نگرانت بودم
ولی تو هیچوقت توجهی به من نمیکردی
... تو پولم رو گرفتی و من میدونستم که تو
میتونستی یه نفر رو بکشی
من همه چیز بهت دادم
ولی هیچوقت برات کافی نبود
همیشه حسودی میکردی
به چیزهای بیخودی
بیخودی به خودت وعده نده
به زندگیت ادامه بده
به گذشته نگاه نکن
من از قطاری پریدم بیرون
که از ریل خارج شده بود
روزهای تو تموم شدن، با واقعیت رو به رو شو
یه فیلم بد به آخر میرسه
و صفحه نمایش سیاه میشه
کاری که در حقم کردی
رو فراموش نمیکنم
اگه فکر میکنی برمیگردم پیشت
بیخودی به خودت وعده نده
...