سحرا وقت دعا
من به پرباری ابرم
به سبکبالی باد
با خدا حرف میزنم
با خدا که موج نورش
توی لحظه هام میاد
اون خدایی که همه عالم از اوست
رو بلندی پای ابرا میشینه
میدونم که های های
گریه هامو میشنوه
میدونم که اشکامو میبینه
صدای اذون میاد
صدای اذون میاد
میپیچه تو نفس ساده صبح
رو لبم نشسته آه و
دل من غرق گناه
سر میذارم روی سجاده صبح
سحرا وقت دعا
من به پرباری ابرم
به سبکبالی باد
با خدا حرف میزنم
با خدا که موج نورش
توی لحظه هام میاد
اون به محراب یقینم میبره
به سراپرده دینم میبره
اون تسلای وجود
سر هر بود و نبود
به شکوه لحظه های
بهترینم میبره
اون که تاریخ بلند کبریاش
تو دلاغریضه ستایشه
سر به سجده ش میذارم تا بمیرم
واسه رفتن تن من یه خواهشه
واسه رفتن تن من یه خواهشه
سر به سجده ش میذارم تا بمیرم
واسه رفتن تن من یه خواهشه
صدای اذون میاد
صدای اذون میاد
میپیچه تو نفس ساده صبح
رو لبم نشسته آه و
دل من غرق گناه
سر میذارم روی سجاده صبح
سحرا وقت دعا
من به پرباری ابرم
به سبکبالی باد
با خدا حرف میزنم
با خدا که موج نورش
توی لحظه هام میاد