ما هرگز در بارهش حرفی نزدیم
اما تقصیر من بوده، میشنوم
بهت زنگ میزنم تا بگم متاسفم
اما نمیخوام وقتت رو تلف کنم
دوستت دارم چون، ولی دیگه طاقتش رو ندارم
یه نگاهی تو چشماته که نمیتونم توصیفش کنم
اگر میتونستیم یه امتحانی بکنیم، مثل قبلا که کردیم
یعنی بازم میخواستی اون دروغها رو بگی بهم؟
(دروغ بگی بهم)
یادت میاد؟..
به نظر میرسید راهی برای جبرانش نیست
چون به نظر میرسید ذهنت ساخته و پرداختهست
و جوری که به موضوع نگاه میکردی بهم گفت
این نگاهیه که میدونم از یادم نمیره هیچوقت
تو میتونستی بیای اینور کنار من
میتونستی خبر بدی به من
میتونستی تلاش کنی، ببینی فاصله رو بینمون
اما به نظر میرسید برات راه زیادی باشه برای رفتن
(راه زیادی برای رفتن)
یادت میاد؟..
تو تمام عمرم
با وجود این همه درد و غم
میدونی گاهی خنده دارن مردُم
آخه برای آسیب دیدن دوباره هم
بلحظهشماری میکنن بازم
بهم بگو، یادت میاد؟..
یادت میاد؟..
چیزهایی هست که یادمون نمیاریم
و احساساتی که هرگز پیدا نمیکنیم
خیلی طولانی شد تا بتونیم اینو بفهمیم
چون به نظر میرسید هیچوقت وقتش رو نداریم
همیشه کاری مهمتر بود برای انجام دادن
چیزهای مهمتری برای گفتن
اما چیزی مثل «دوستت دارم» نبود بینشون
و خیلی دیگه دیره الان
یادت میاد؟..
(دیگه تمومه الان)
یادت میاد؟..
(دیگه تمومه الان)