او همان زنیست که همیشه رویای یافتنش را داشته ای
بر روی صحنه او داستان خود را می سراید
درد و رنج روشنایی را از قلبش ربوده اند
همانند شهبانویی با شکوه
هنگامی که گریه می کند، دیوا یک فرشته می شود
هنگامی که می خندد، یک اهریمن
او مملو از عشق و زیباییست
زنده باد ناریا، زنده باد ویکتوریا، آفرودیته
زنده باد دیوا، زنده باد ویکتوریا، کلئوپاترا
امشب اشکها به آرامی از این چشمها فرود می آیند
اشکهای مملو از دعا برای آن قلب هایی که به درد آمده اند
هنگامی که گریه می کند، دیوا یک فرشته می شود
هنگامی که می خندد، یک اهریمن
او مملو از عشق و زیباییست
زنده باد ناریا، زنده باد ویکتوریا، آفرودیته
زنده باد دیوا، زنده باد ویکتوریا، کلئوپاترا
زنده باد ناریا، زنده باد ویکتوریا، آفرودیته
زنده باد دیوا، زنده باد ویکتوریا، کلئوپاترا
دیوا، دیوا، دیوا، دیوا
زنده باد ناریا، زنده باد ویکتوریا، آفرودیته
زنده باد دیوا، زنده باد ویکتوریا، کلئوپاترا
زنده باد ناریا، زنده باد ویکتوریا، آفرودیته