به من بگید چرا دوستش دارم
به من بگید چرا
اون مثل یه هدیه است
که آسمون از بالا برای من فرستاده
زمانی که این عشق مارو به هم زنجیر کنه
به پوستمون آویخته شه
به من بگید چرا دوستش دارم
به من بگید چرا اینقدر زیاد؟
چرا باید اونو دوست داشته باشم
و زندگیشو
زندگی اون درون رگهای من جریان داره
و درون دستهاش التماس میکنم،آره،آره
هر دفعه طغیان میکنم
وقتی که زندگیمو در دستاش میگیره
نه میدونم دیگه چطوری
نه میدونم کجا زمان فرار میکنه
وقتی که جسمم داره میمیره و تلف میشه درون بازوانش
به من بگید چرا دوستش دارم
به من بگید چرا
اون مثل یک قایقه
که منو به روی آب خواهد برد،آب،آب
جایی برای محفاظت از دردم
با تمام قدرت فریاد میزنم
با تمام قدرت که دوستش دارم
و اینکه باز هم دوستش خواهم داشت،باز هم،باز هم
آسمون،آسمون برای من هدیه فرستاد
زمانی که بدنم درون بازوان اونه
تمام زندگیش ویران میشه
دعا میکنم که منو دوباره و دوباره در آغوش بگیره
به من بگید چرا دوستش دارم
به من بگید چرا
اون مثل یک قایقه
که منو به روی آب خواهد برد،آب،آب
و اگر هیچ وقت احساس تاسف نکنم
با تمام قدرت فریاد میزنم
با تمام قدرت که دوستش دارم
و اینکه باز هم دوستش خواهم داشت
به من بگید چرا دوستش دارم
میدونم که هنوز دوستش دارم