گذشته ی بزرگ تو چشمام زنده شد
عشقم کجاست و من کجام
عشقمون چی بود که همچین شد
من" بودنم رو گم کردم، ببین تو چه حالیم"
فکر و خیال رو سرم انباشته شد و تو درونم جا نمیشه
هزار تا ستم به این تقدیر بکنم بازم کمه
چشمای خیسی که خنده رو فراموش کرده
از شادی و خوشی خبری بده سنگ آرزو
یه طوفان خیال تو سرم وزید
هر جا رو ببینم جلوی من می ایسته
حالا دیگه همه ی امید ها با من غریبه ان
از بس دنبال تو بودم ببین که چه حالی دارم