دردم زیاد است، به که دردم را بگویم، به که گویم
به هرکه دردم را میگویم از من دردمندتر است
طبیبی یافتم تا شاید درمانم کند
دیدم او از من هم دردمندتر است
طبیبی یافتم تا شاید درمانم کند
دیدم او از من هم دردمندتر است
گفتم مگر طبیب هم دردمند میشود، دردمند میشود؟
طبیب بی دردی هست تا مرا درمان کند، درمان کند؟
آنکه زخم نخورده حال یارش را میفهمد، ای جان میفهمد؟
که زخمی که زده هم از او دردمند است
آنکه زخم نخورده حال یارش را میفهمد، ای جان میفهمد؟
که زخمی که زده هم از او دردمند است
باز هم بهار آمد و جویبارها جاری میشوند، جویبارها جاری میشوند
بلبل فغان میکند و دشت میگرید
که میخندد و که میگرید، که میگرید؟
آنکه میخندد بیشتر از آنکه میگرید، دردمند است
که میخندد و که میگرید، که میگرید؟
آنکه میخندد بیشتر از آنکه میگرید، دردمند است
منِ مجرم دردم چه میشود، دردم چه میشود؟
روز به روز فریادم بیشتر میشود، بیشتر میشود
نیمهی این درد را به یار دادم، به یار دادم
من از او دردمندم و او از من
نیمهی این درد را به یار دادم، به یار دادم
من از او دردمندم و او از من