دستم را بگیر،تا یکدیگر را دیگر گم نکنیم
در افق ابرهای سیاهِ در حال حرکت را می بینم
در قلب هایمان شرق و غرب زندگی می کند
نترس، باهم ما قوی هستیم
صبح به نشان می دهد، آنچه را که شب از ما پنهان داشته
در قلب هایمان شرق و غرب زندگی می کنند
چشم هایت را ببند و اعتماد کن
ما می توانیم در آینده بنگریم
بر صحراها غلبه خواهیم کرد و راحه های را خواهیم دید
در قلب هایمان شرق و غرب زندگی می کنند
باد ما را خواهد برد
و نگرانیهایمان را بر فراز دریا به دوردست خواهد وزاند
باد ما را خواهد برد
روزی می آید که لحظات بهتری را خواهیم دید
دستم را بگیر، تا یکدیگر را دیگر گم نکنیم
زمان سخت است، چراکه نفرت و بلاهت حکم می راند
در قلب هایمان شرق و غرب زندگی می کند
نترس، باهم ما قوی هستیم
صبح به نشان می دهد، آنچه را که شب از ما پنهان داشته
در قلب هایمان شرق و غرب زندگی می کنند
چشم هایت را ببند و اعتماد کن
ما می توانیم در آینده بنگریم
بر صحراها غلبه خواهیم کرد و راحه های را خواهیم دید
در قلب هایمان شرق و غرب زندگی می کنند
باد ما را خواهد برد
و نگرانیهایمان را بر فراز دریا به دوردست خواهد وزاند
باد ما را خواهد برد
روزی می آید که لحظات بهتری را خواهیم دید
من این ترانه را می خوانم
همانگونه که زمانی پدرم خواند
ملودی، به اندازه ی یک زندگی طنین می افکند
در قلب هایمان شرق و غرب زندگی مکنند
چشم هایت را ببند و اعتماد کن
ما می توانیم در آینده بنگریم
بر صحراها غلبه خواهیم کرد و راحه های را خواهیم دید
در قلب هایمان شرق و غرب زندگی می کنند
باد ما را خواهد برد
و نگرانیهایمان را بر فراز دریا به دوردست خواهد وزاند
باد ما را خواهد برد
روزی می آید که لحظات بهتری را خواهیم دید
باد ما را خواهد برد
و نگرانیهایمان را بر فراز دریا به دوردست خواهد وزاند
باد ما را خواهد برد
روزی می آید که لحظات بهتری را خواهیم دید