وقتی روزها سردن
و همه از زندگی دست کشیدن
و قدیسانی که میبینیم
همه از طلا ساخته شدن
وقتی همه ی رویاهات نابود میشن
و اوناییکه ستایششون میکردیم
از همه بدتر درمیان
و خون تو رگ هات منجمد میشه
من میخوام حقیقت رو مخفی کنم
میخوام ازت محافظت کنم
ولی با این اهریمن درونم
هیج جا واسه مخفی شدن نیست
مهم نیست چی به عمل میاریم
چون هنوز هم پر از طمعیم
این دنیای پس از مرگ منه
این دنیای پس از مرگ منه
وقتی گرمای منو حس میکنی
تو چشمام نگاه کن
اونجا جاییکه اهریمنم پنهان شده
اونجا جاییکه اهریمنم پنهان شده
زیادی نزدیک نشو
درونم تاریکیه
اونجا جاییکه اهریمنم پنهان شده
اونجا جاییکه اهریمنم پنهان شده
وقتی نمایش تموم میشه
پایان همه چیزه
وقتی چراغ ها خاموش میشن
اونوقته که گناهکارا میخزن بیرون
اونا گورت رو میکنن
و بالماسکه شروع میشه
و گندهایی رو که زدی
رو بلند داد میزنه
نمیخوام ناامیدت کنم
ولی من جهنمی ام
گرچه همش بخاطر توئه
نمیخوام حقیقتو مخفی کنم
مهم نیست چی به عمل میاریم
چون هنوز هم پر از طمعیم
این دنیای پس از مرگ منه
این دنیای پس از مرگ منه
وقتی گرمای منو حس میکنی
تو چشمام نگاه کن
اونجا جاییکه اهریمنم پنهان شده
اونجا جاییکه اهریمنم پنهان شده
زیادی نزدیک نشو
درونم تاریکیه
اونجا جاییکه اهریمنم پنهان شده
اونجا جاییکه اهریمنم پنهان شده
میگن همش اختیار خودته
من میگم همش دست تقدیره
تو تار و پودمه
باید ازت دست بکشم
چشات چه درخششی دارن
میخوام این درخشش حفظ بشه
من نمیتونم ازین وضعیت خلاص شم
مگه اینکه تو نشونم بدی چطوری
وقتی گرمای منو حس میکنی
تو چشمام نگاه کن
اونجا جاییکه اهریمنم پنهان شده
اونجا جاییکه اهریمنم پنهان شده
زیادی نزدیک نشو
درونم تاریکیه
اونجا جاییکه اهریمنم پنهان شده
اونجا جاییکه اهریمنم پنهان شده