چی میشه بترسم ، چی میشه نترسم
آیا خونی که در رگ جریان داره متوقف میشه
چی میشه ببینم از جاش بیرون پریده
نتونستم به پای دلم برسم
(نتونستم همراه و همپا با دلم باشم)
هر چی در تو هست ، به عقل و فکر نمیرسه
با فکر کردن زمان از دست نمیره
روزی که ضربه خواهد خورد رو جادوگر هم نمی فهمه
هر [بلایی] که قراره بیاد سرم، بیاد ، از عشق
آیا تورو تا شب شد بدزدمت
زمانی که ماه پشت ابر مخفی میشه
آیا ویران کنم و پایین بیارم این مملکت رو
وقتی که تو “بله” میگی
دیوانه و مجنون ، اینک دیوانه و مجنون توئم
دیوانه و مجنون ، اینک دیوانه و مجنون توئم