هنوزم جای انگشتات، روی برگای گلدونه
گلدونی که تو این خونه، همیشه تازه میمونه
هنوزم عکس بیدارت، تو قاب سرد چشمامه
تو که نیستی صدای تو مث یک سایه همرامه
هنوزم بوف تنهایی نه میگریه، نه میخونه
دل خوشباورم انگار تو رو برگشته میدونه
برای دفتر شعرم، کلام تازه بودی تو
برای اوج آوازم، یه همآوازه بودی تو
ولی افسوس، که این احساس فقط در سینهی من بود
نفهمیدم که دست دوست، سلاح تیز دشمن بود
هنوزم بوف تنهایی نه میگریه، نه میخونه
دل خوشباورم انگار تو رو برگشته میدونه
هنوزم جای انگشتات، روی برگای گلدونه
گلدونی که تو این خونه، همیشه تازه میمونه
هنوزم عکس بیدارت، تو قاب سرد چشمامه
تو که نیستی صدای تو مث یک سایه همرامه
هنوزم بوف تنهایی نه میگریه، نه میخونه
دل خوشباورم انگار تو رو برگشته میدونه
برای دفتر شعرم، کلام تازه بودی تو
برای اوج آوازم، یه همآوازه بودی تو
ولی افسوس، که این احساس فقط در سینهی من بود
نفهمیدم که دست دوست، سلاح تیز دشمن بود
هنوزم بوف تنهایی نه میگریه، نه میخونه
دل خوشباورم انگار تو رو برگشته میدونه
هنوزم جای انگشتات، روی برگای گلدونه
گلدونی که تو این خونه، همیشه تازه میمونه
هنوزم عکس بیدارت، تو قاب سرد چشمامه
تو که نیستی صدای تو مث یک سایه همرامه
هنوزم بوف تنهایی نه میگریه، نه میخونه
دل خوشباورم انگار تو رو برگشته میدونه