تو تنهایی قلبم یه شب نقش تو افتاد؛
مثه اینکه خداوند تو و عشقو به من داد.
تو دلتنگی دنیام باهات عشقو شناختم؛
با این واژه ی خوشبخت همه دنیامو ساختم.
همش کار دلم بود؛
دلم خواست که فدات شم؛
دلم خواست که تو دنیا پریشون تو باشم.
همش کار دلم بود؛
دلم خواست که فدات شم؛
دلم خواست که تو دنیا پریشون تو باشم.
دلم خواست بشم عاشق،دلم خواست!
چی شد مستی چشمام؟!
چی شد باده ی نوشم؟!
دیگه بی تو یه رسوای پریشون شده ی خونه به دوشم.
هنوز عاشق و تنهای میخونه نشینم.
دیگه بی تو یه دیوونمو دیوونمو دیوونه ترینم.
همش کار دلم بود؛
دلم خواست که فدات شم؛
دلم خواست که تو دنیا پریشون تو باشم.
همش کار دلم بود؛
دلم خواست که فدات شم؛
دلم خواست که تو دنیا پریشون تو باشم.
دلم خواست بشم عاشق،دلم خواست!
تو رو اندازه ی شب های مستی دوست دارم.
تو رو قد تموم ملک هستی دوست دارم.
برایم،این پریشون حالی ها یعنی عبادت؛
تو رو جانا،تو رو جانا بحق بت پرستی دوست دارم.