اِی زمستان ، اِی زمستان...
میتوانی از نَفَس نقرهایت بگویی؟
رودخانهای ، رودخانهای...
در بسَتر یَخ زدهاش آرَمیده
آنسوتر ، آنسوتر...
دشت در کَفَنی سپید دراز کشیده
پناهِ من ، پناهِ من
مرا از این ویرانه نجات بده