سردی ولی کنار تو با شعله ها همنفسم
شبی کویری ام ولی با تو به بارون می رسم
تلخی ولی با بودنت دیونه می شم دم به دم
شیرینی زندگی رو نفس نفس حس می کنم
ساکتی اما تو چشات غوغای نور و شبنمه
می ترسم از رسیدنه آینده ای که مبهمه
با تو یه دنیا شادی ام اگرچه دور و بی کسم
از خشکی نگاه تو به مرز دریا می رسم به مرز دریا می رسم
دریا خود خود تویی که غرق طوفان تو ام
شب غرق زیبایی می شه وقتی نگاهت می کنم
دریا خود خود تویی که غرق طوفان توام
شب غرق زیبایی می شه وقتی نگاهت می کنم
سردی ولی کنار تو با شعله ها همنفسم
شبی کویری ام ولی با تو به بارون می رسم
تلخی ولی با بودنت دیونه می شم دم به دم
شیرینی زندگی رو نفس نفس حس می کنم