نپرس از من چرا تب کرده چشمات؟
خدا میدونه دلسوزی نمیخوام
نیا نزدیکِ من، واگیر داره
تبِ بیتابی تلخ نفسهات
میدونم دردِ دل خوبه ولی من
نمیخوام رو شه دستم پیش مردم
چه میدونی چه دردی داره عادت
به حرف و طعنهها و نیش مردم؟
میدونم دردِ دل خوبه ولی من
نمیخوام رو شه دستم پیش مردم
چه میدونی چه دردی داره عادت
به حرف و طعنهها و نیش مردم؟
برو این خونه جای هر دومون نیست
بذار با درد هر روزم بمیرم
شنیدهم گریه زخمو میسوزونه
میخوام وقتی که میسوزم بمیرم
تموم شد دورۀ عشق من و تو
به این زودی باید از هم جدا شیم
من و تو عاشق همدیگه بودیم
ولی قسمت نشد همخونه باشیم
میدونم درد دل خوبه ولی من
نمیخوام رو شه دستم پیش مردم
چه میدونی چه دردی داره عادت
به حرف و طعنهها و نیش مردم
میدونم درد دل خوبه ولی من
نمیخوام رو شه دستم پیش مردم
چه میدونی چه دردی داره عادت
به حرف و طعنهها و نیش مردم