خطی در آینه
خودم را پیر کرده ام
بر روی تختخواب
به اندازه دونفر جا دارم
پیش از آنکه زندگی از حرکت بیاستد
می خواهم اشتیاق خواستن را در درونم
زنده نگهدارم
شکافی بر روی سطح
آیا ما خوشبختیم؟
نور چراغ آهسته آهسته رو به خاموشی می رود
پیش از آنکه در ظلمات بمانم
می خواهم امید را در وجودم
زنده نگهدارم
و همچنان برقصم
و تمام نقاب ها را به دور بیاندازم
و همچنان برقصم
و در والسی مرگ را
به پشت صحنه هدایت کنم
آخرین هشدار برای طوفان
آخرین تکرار
بی خیال فرداها زندگی کنم
برقصم تا زمین بچرخد
پاکیزه و بی هیاهو
آخرین سیگار
آخرین لیوان شراب
هر آنچه که ناکافیست جمع کنم
پیش از آنکه همه چیز از حرکت بماند
تا آخر دنیا جشن بگیرم
و همچنان برقصم
و تمام نقاب ها را به دور بیاندازم
و همچنان برقصم
و در والسی مرگ را
به پشت صحنه هدایت کنم