Daniel [Persian translation]

دنیل امشب با هواپیما سفر میکنه

چراغهای قرمزی که به مقصد اسپانیا روشن شدن رو میتونم ببینم

میتونم ببینم که دنیل برای خداحافظی دست تکون میده

خدایا، انگار دنیل، ابر توی چشمهای منه

میگن اسپانیا جای قشنگیه، هرچند که من تا حالا اونجا نبودم

خب دانیل میگه که اونجا بهترین جاییه که تا حالا دیده

حتما میدونه چون به اندازه کافی اونجا بوده

خدایا، دلم برای دنیل تنگ شده، آه دلم براش خیلی تنگ شده

دنیل، برادرم، تو از من بزرگتری

هنوزم درد زخمهایی که هیچ وقت خوب نمیشن رو حس میکنی؟

چشمهات دیگه سویی ندارن، ولی بیشتر از من میبینی

دنیل، تو یه ستاره ای توی آسمون

دنیل امشب با هواپیما سفر میکنه

چراغهای قرمزی که به مقصد اسپانیا روشن شدن رو میتونم ببینم

میتونم ببینم که دنیل برای خداحافظی دست تکون میده

خدایا، انگار دنیل، ابر توی چشمهای منه

خدایا، انگار دنیل، ابر توی چشمهای منه