رقص رقصان 1 بِبَرَم به زیباییَت، آتش بزن بر آرشهها 2
رقص رقصان ببرم از میان وحشت، تا که امن شود جانَم باز
بَرگیر مرا چون شاخهٔ زیتون3، کبوترم باش سوی خانهام
رقص رقصان ببرم تا انتهای عشق
رقص رقصان ببرم تا انتهای عشق
آه بگذار ببینم زیباییَت را، بی حضور ِ شاهدی
بگذار حسکنم حرکتَت را، آن جُنبش ِ کُهن رقاصهگان
نرم نرمَک نشانَم دِه، آن چه ندانم از آن جز کرانهای
رقص رقصان ببرم تا انتهای عشق
رقص رقصان ببرم تا انتهای عشق
رقص رقصان ببَرم تا عروسی، رقص رقصانَم هی برقصان
رقص رقصانَم برقصان به لطافت، به مدت زیاد
فروتریم از عشقمان هردومان، فراتریم از آن هر دومان
رقص رقصان ببرم تا انتهای عشق
رقص رقصان ببرم تا انتهای عشق
رقص رقصان ببرم تا کودکان ِ در خواهش ِ زادهشدن
رقصرقصان ببرم از میان پردههای رنگرفته از بوسههامان
بهپا کن سرپناهی از چادر، حتی اگر گسستهباشد هر تار ِ آن
رقصرقصان ببرم تا انتهای عشق
رقص رقصان ببرم به زیباییت، آتش بزن بر آرشهها
رقص رقصان ببرم از میان وحشت، تا که امن شود جانَم باز
لمسَم کن به پوست ِ دستَت، یا لمسَم کن به پوشش ِ آن
رقص رقصان ببرم تا انتهای عشق
رقص رقصان ببرم تا انتهای عشق
رقص رقصان ببرم تا انتهای عشق
1. یادداشت ۳ نگارنده 2. یادداشت ۲ نگارنده 3. شاخه زیتون نماد صلح است