روز و شب به یادتم
افسوس که دوریم از هم
روزام مثل شب تاریک شدن
اینم از آسمونم
چیزی ندارم بگم
تو این هوای سرد و پرنم
با یاد تو اینجا تو این شهر
نه یه یاری، نه یه همدم
افسوس که دوریم از هم
نذار فراموش بشم
راهوچاه دلتنگی را میآموزم
با هر نفس تصویر تو
میسازم و میسوزم
اینم از شعر و آهنگم
از این پاییز بیرنگم
این لبخندا گرچه بیگانه
دورو نیستن و دلسنگ
با این نغمهی ساده
مدام پرسه میزنم
تو کوچهپسکوچههای شهر
با کولهباری از غم
افسوس که دوریم از هم
نذار فراموش بشم
راهوچاه دلتنگی رو میآموزم
گرچه گاهی گیج و گمم
میسازم و میسوزم
نذار فراموش بشم