هر روز، هر لحظه تو رو مثل اون بهار به یاد میارم
وقتی تو نوجوونی بودی که داشتی بالغ می شدی
از خودم می پرسم اگه عشقی که ما رو یکی کرد رو دیگه یادت نیاد ..
کاش می دونستی که توی سکوت هر روز بیشتر دوستت دارم
کجایی؟
کجایی؟
کجایی؟
اگه شب بیدار شدی و توی آغوشت دنبال من گشتی
اگه توی قشنگترین رویاهات هنوز لحظه هایی که با هم گذروندیمو یادت میاد
اگه بعد از این همه وقت عشقمونو فراموش نکردی
می خواستم بدونی که هر روز یه کم بیشتر دوستت دارم
کجایی؟
کجایی؟
کجایی؟
اگه بعد از شناختن عشقهای دیگه ای که توی زندگیت اومدن
یکدفعه بفهمی که اونی که بیشتری دوستش داشتی من بودم
اگه بعد از این همه وقت تو هم به من احتیاج داری
می خواستم بدونی که هر روز یه کم بیشتر دوستت دارم
کجایی؟
کجایی؟
کجایی؟