شنیدم که به زودی مراسم نامزدی داری
میخوام که مثل یه غریبه بیام
حتی اگه غم ها توی دلم بترکن
دلم میخواد عروس بودنتو ببینم
وقتی اون زمان چشمم به چشمات بیفته
با چشمای تحقیر آمیز به من نگاه نکن
شایدم دیگه همدیگرو نمیبینیم
ولی دلم میخواد از خوشی تو با خبر باشم
وقتی با اون داری به خونه ی جدیدت میری
بیهوده واسه من آرزوی خوشحالی نکن
کدوم دلی میتونه این درد رو تحمل کنه
دلم میخواد از پشت سر نگاه کنم و بمیرم