من با شیاطن مبارزه می کنم
آنها نباید در کنارم ماورا گزینند، بلکه باید بروند
آنها کنترول را به دست می گیرند
آنها هر کاری که می خواهند می کنند، انها همه
چیز را در اتاق دگرگون می سازند
انها همه چیز را بدتر از قبل می کنند
آنها به افکار نفوذ می کنند
و انسان آخرین مرزها(حدود اخلاقی) را فراموش می کند
من علیه شیاطین پیکار می کنم
و به دنبال دری می گردم که از این جا به عنوان یک قهرمان بیرون روم
من با شیاطین می جنگم
آنها مثل آژیرها صدا می کنند
تحملش سخت است
و دوباره روی برنگرداندن
و به سادگی رفتن
من با شیاطین می جنگم
او می خواهد دیگر مراعات آنها را نکند
آنها می خوهند بگریزند
آنها مرا به زیر می کشند و مرا از شراب
و نیکوتین مملوء میکنند
نمی خواهم دیگر چیز بیشتری از آن بدانم
آنها باید هرچه زودتر ناپدید شوند و مرا آزار ندهند
برایشان جایگاهی در جهنم ارزو می کنم
جایی که آنها بدان تعلق دارند
من علیه شیاطین پیکار می کنم
و به دنبال دری می گردم که از این جا به عنوان یک قهرمان بیرون روم
من با شیاطین می جنگم
آنها مثل آژیرها صدا می کنند
تحملش سخت است
و دوباره روی برنگرداندن
و به سادگی رفتن
گوشهایت را بگیر و به چیزهایی که می گویند گوش نکن
می دانم که آنها هر قولی را می شکنند
و در پایان تو باید تقاص همه چیز را بدهی
تو باید تقاص همه چیز را بدهی
تو باید تقاص همه چیز را بدهی
تو باید تقاص همه چیز را بدهی
تو باید تقاص همه چیز را بدهی
من علیه شیاطین پیکار می کنم
و به دنبال دری می گردم که از این جا به عنوان یک قهرمان بیرون روم
من با شیاطین می جنگم
آنها مثل آژیرها صدا می کنند
تحملش سخت است
و دوباره روی برنگرداندن
و به سادگی رفتن
من علیه شیاطین پیکار می کنم
من با شیاطین می جنگم
و دوباره روی برنگرداندن
و به سادگی رفتن