قلب من نمی تونه فراموش کنه
اون چشم های رویایی غمگین را که من عاشقش بودم
من برای رسیدن به یک خیال او را ترک کردم
و من او را از دست دادم و الان می فهمم که او همه چیزی بود که من دنبالش بودم
(همخوان)
و الان من اینجام
دوباره دنبالش می گردم و
او اینجا نیست او رفته
شاید او را ببینی. بهش بگوکه من همیشه
عاشقش بودم
و اینکه هرگز فراموشش نکردم
که زندگی ام یک کویره و من دارم از تشنگی می میرم
و همچنین بهش بگو که فقط در کنار او می توانم نفس بکشم
هیچ نوری در ستاره ها نیست
و خورشید من را گرم نمی کند
و من اینجا خیلی تنهام.نمی دانم او کجا رفته
لطفا بهش بگو
لحظات زیادی بودند وقتی که من عاشق او بودم
وقتی که من دستش و عطرش را روی تنم حس می کردم
هر شب او را در کنارم بغل می کردم
و او رامملو از بو سه ها و لمس کردن می کردم
او را دیوانه می کردم