این درسته که من حالا این رو می دونم
از روز اول شک کرده بودم
من ترسیده بودم از این
که در بازوهات خواهم سوخت
و می دونستم
که بزودی همه چیز تغییرمی کنه
و زندگی جدید شروع خواهد شد
این درسته که من حالا این رو می دونم
که چطور شبها و روزهام رو دزدیدی
من ترسیده بودم از این
که نمی خواهم من فراموشت کنم
و می دونستم
که همه چیز شروع شده و همه چیز واضح هست
وقتی چشمان تو نگاهم می کنند
و پایان هر روزی که می گذره
بالا میاد جزر و مد و من رو با خودش می کشه و می بره
درست به سمت ساحل لبهای تو
جایی که رویاها نمی خوابند
من رو تنها نزار که با تو من بهترین هستم
لحظه ای بمون که حالا به زودی خورشید طلوع می کنه
و من خاطرات رو برمی دارم و این شور و شوق رو برای خودم نگه می دارم
به آرامی و بدون عجله من میارم قلب برهنه ام را
ومن حالا این رو می دونم
که برای چشمات همه چیزم رو از دست دادم
و این هست
بهترین چیزی که تا به حال برایم اتفاق افتاده
و یک عمر
یک عمر من کافی نیست
ولی چه کسی به تو می گه
این درسته که من حالا این رو می دونم
که چطور شبها و روزهام رو دزدیدی
من ترسیده بودم از این
که نمی خواهم من فراموشت کنم
و می دونستم
که همه چیز شروع شده و همه چیز واضح هست
وقتی چشمان تو نگاهم می کنند
و هر روزی که می گذره
فاصله هایی کم شده
که لب هامون رو از هم جدا کرده
و خون من بی تاب و آشفته می شه
من رو تنها نزار که با تو من بهترین هستم
لحظه ای بمون که حالا به زودی خورشید طلوع می کنه
و من خاطرات رو برمی دارم و این شور و شوق رو برای خودم نگه می دارم
به آرامی و بدون عجله من میارم قلب برهنه ام را
من رو تنها نزار که بدون تو نمی دونم چه کار کنم
یه لحظه بمون جایی که من بتونم ببینمت
که دستای من تو را از دست دادند وقتی که صبحدم از پیشم رفتی
هرچقدر بیشتر تو رو پیدا می کنم بیشتر به بهشت نزدیک می شم
مطمئنم
من رو تنها نزار که با تو من بهترین هستم
لحظه ای بمون که حالا به زودی خورشید طلوع می کنه
و من خاطرات رو برمی دارم و این شور و شوق رو برای خودم نگه می دارم
به آرامی و بدون عجله من میارم قلب برهنه ام را
من رو تنها نزار که بدون تو نمی دونم چه کار کنم
یه لحظه بمون جایی که من بتونم ببینمت
که دستای من تو را از دست دادند وقتی که صبحدم از پیشم رفتی
هرچقدر بیشتر تو رو پیدا می کنم بیشتر به بهشت نزدیک می شم
مطمئنم