سواره ها!
ها ها ها ها!
خوبه، خوبه، خوبه
دیوانگیه، اما واقعیت داره که
میلیون ها آدم مثه دشمنای خونی کنار همدیگه زندگی می کنن
شاید هم زیاد دیر نشده باشه
واسه یاد گرفتنِ عشق ورزیدن
و فراموش کردنِ نفرت
زخم های روحی مداوا نمی شن
زندگی، فضاحتی ناگواره
من می خوام ریل رو از مقابل یه قطار دیوونه بردارم
من می خوام ریل رو از مقابل یه قطار دیوونه بردارم
من حرفای مُبلغ ها رو شنیده م
به احمقا گوش داده م
همه ی کسانی رو که پیاده شده ن، دیده م
اونا قوانین شون رو خودشون وضع می کنن
کسی که واسه دستور دادن، رو بقیه نفوذ داره
رسانه اونو می فروشه و تو نقش ت رو بازی می کنی
زخم های روحی هنوز دارن جیغ می زنن
و منو دیوونه می کنن
ن می خوام ریل رو از مقابل یه قطار دیوونه بردارم
من می خوام ریل رو از مقابل یه قطار دیوونه بردارم
می دونم که هیچ چیزی با من سرِ ناسازگاری داره
داری به حرفای من گوش میدی
آره، آره، آره
ما تبدیل شده ایم به وارثین جنگ سرد
مصیبت های موروثی، روحم کرخت شده!
دیوونگیه، من دیگه طاقتم تاق شده
دارم با چیزایی زندگیم رو می گذرونم که عادلانه نیستن!
زخم های روحی مداوا نمی شن
کیا و چیا رو باید سرزنش کرد
من می خوام ریل رو از مقابل یه قطار دیوونه بردارم
من می خوام ریل رو از مقابل یه قطار دیوونه بردارم