تلفن رو
همینجوری رها کردم
تو اون صبح قشنگ پاییزیه
نه چندان سرد
که شبیه تابستون بود
با این تفاوت که تو آنجا نبودی
بعد من
از اون پایین آسمون رو نگاه کردم
نمی دونستم که می خوام جان دهم و بمیرم
یا نه
اما این رو میدونستم
میدونستم که گیر افتاده م
عذاب تو چطوریه ؟
برای من اینجوریه
ما نباید خودمون رو
برای راحتی آماده کنیم
ما باید یاد بگیریم
که با این عذاب زندگی کنیم
عذاب تو چطوریه ؟
مال من میاد و میره
تلفن رو همینجوری
گذاشتم زمین
میتونم قسم بخورم که صدای
ناقوس مرگ رو شنیدم
من باید تو رو رها میکردم
قبل از اینکه تو منو رها کنی
اثر انگشت زدم
سه مرتبه
تو داشتی از مادرت حرف میزدی
با یه لحنی که دوست نداشتی
تو هیچوقت این رو متوجه نمیشی
چون بهش گوش نمیکنی
عذاب تو چطوریه ؟
برای من اینجوریه
ما نباید خودمون رو
برای راحتی آماده کنیم
ما باید یاد بگیریم
که با این عذاب زندگی کنیم
عذاب تو چطوریه ؟
مال من میاد و میره
بگو ببینم ، شب هات چطورین ؟
چندتا از دوست هامونو نگه داشتی ؟
عذاب تو چطوریه ؟
آیا این عذاب در گوشِت زمزمه میکنه شب که شد پرواز کنی ؟
زندگیت چطوره ؟
زندگیت چطوره ؟
عذاب تو چطوریه ؟
برای من اینجوریه
ما نباید خودمون رو
برای راحتی آماده کنیم
ما باید یاد بگیریم
که با این عذاب زندگی کنیم
عذاب تو چطوریه ؟
مال من میاد و میره