چشمهای روشنی داشت و یه پیرهن مخملی
،کنار مادرش و خوانواده دورش
جلوی خورشید بیجون غروب یه ژست کمی پریشون گرفته
کیفیت عکس خوب نیست ولی میشه توش
خوشبختی یه آدم و لطافت یک شب رو دید (اشاره دارد به عکسی که از بازمانده های جنگ جهانی بهدست آمده و الهامبخش نوشتن این ترانه شد)
موسیقی رو دوست داشت، مخصوصا شومان و بعدش هم موتسارت
مثل تو
مثل تو
مثل تویی که دارم اون پایین میبینمت
مثل تویی که میخوابی و معلوم نیست چه رویایی میبینی
مثل تو
میرفت مدرسه ده پایینی
از کتابها چیز یاد میگرفت، قواعد رو یاد میگرفت
آواز قورباغهها
و زیبای خفته رو میخوند
عاشق عروسکش بود، دوستهاشو دوست داشت
مخصوصا روت و آنا و بخصوص ژرمی (ریشه عبرانی این اسامی میتواند اشاره به یهودی بودن دختربچه داشته باشد)
شاید هم یه روز با هم تو ورشو ازدواج میکردن (خواننده ترانه از تبار یهودیان لهستان است)
مثل تو
مثل تو
مثل تویی که دارم اون پایین میبینمت
مثل تویی که میخوابی و معلوم نیست چه رویایی میبینی
مثل تو
اسمش سارا بود، هشت سالش هم نمیشد
تمام زندگیش آرامش و رویا و ابرهای سفید بود
اما بقیه برای زندگیش تصمیم دیگهای گرفته بودن
چشمای روشن تو رو داشت و همسن تو بود
دختربچه بیسروصدا و عاقلی بود
ولی مثل تو حالا و اینجا به دنیا نیومده بود
مثل تو
مثل تو
مثل تویی که دارم اون پایین میبینمت
مثل تویی که میخوابی و معلوم نیست چه رویایی میبینی
مثل تو