من میتونم به هر خنده ای که با هم داشتیم برگردم
اما دیگه نمیخوام به اونجا برگردم
من تمام قدم ها تا دم در خونه ات رو بلدم
اما دیگه نمیخوام اونجا برم
با باد حرف بزن، با آسمون حرف بزن
با مردی که تمام دلیل ها رو میدونه حرف بزن
و وقتی پیداش کردی به منم بگو
من پنجره رو باز میذارم
چون خسته تر از اونم که اسمتو تو شب صدا کنم
فقط بدون که من همینجام با این امید که
تو همراه با بارون میای تو
من میتونم بایستم و برات یه آهنگ بخونم
ولی نمیخوام تا اونجاها پیش برم
و من تو پیش خودم داشتم
تو رو با اعماق قلبم میشناسم
و تو حتی نمیدونی من از کجا شروع کردم
با باد حرف بزن، با آسمون حرف بزن
با مردی که تمام دلیل ها رو میدونه حرف بزن
و وقتی پیداش کردی به منم بگو
من پنجره رو باز میذارم
چون خسته تر از اونم که اسمتو تو شب صدا کنم
فقط بدون که من همینجام با این امید که
تو همراه با بارون میای تو
من مدت های زیادی تو را تماشا کردم
اسمتو فریاد زدم
دیگه نمیدونم چه چیز دیگه ای میتونم بگم
من پنجره رو باز میذارم
چون خسته تر از اونم که اسمتو تو شب صدا کنم
فقط بدون که من همینجام با این امید که
تو همراه با بارون میای تو
من میتونم به هر خنده ای که با هم داشتیم برگردم
اما دیگه نمیخوام به اونجا برگردم