او آتشی را درون خود نگه داشته، که خاموش نمی شود
خیلی ها تلاش کردند، می دانم، اما او نجات پیدا می کند
چونکه او را نمی توانند بر زمین بکوبند
طلسم آنها را می شکند، کاری می کند که خرد شود
نه، نمی توانند او را زندانی کنند، به عقب برانندش یا جلویش را بگیرند
چون او می سوزد، آه او می سوزد، آه او می سوزد
او آتش را به بیرون می راند
شعله ها به طرف بالا می روند
و آسمان را روشن می کنند
او آتش را به بیرون می راند
او شهبانوی شب است
آنها می فهمند که زنده است
سیندرلا، او سیندرلاست
می خواهم بگویم، می خواهم به او بگویم
سیندرلا، سیندرلا
همه دخترها آرزو دارند که
مانند تو دلیر باشند
او از اینکه انگشت نمای دیگران شود و راه خود را پیش بگیرد ترسی ندارد
او واژگانی را بر زبان می آورد که هیچکس شهامت بر زبان آوردنشان را ندارد
چونکه او را نمی توانند بر زمین بکوبند
طلسم آنها را می شکند، کاری می کند که خرد شود
نه، نمی توانند او را زندانی کنند، به عقب برانندش یا جلویش را بگیرند
چون او می سوزد، آه او می سوزد، آه او می سوزد
او آتش را به بیرون می راند
شعله ها به طرف بالا می روند
و آسمان را روشن می کنند
او آتش را به بیرون می راند
او شهبانوی شب است
آنها می فهمند که زنده است
سیندرلا، او سیندرلاست
می خواهم بگویم، می خواهم به او بگویم
سیندرلا، سیندرلا
همه دخترها آرزو دارند که
مانند تو دلیر باشند
مانند تو دلیر باشند
مانند تو دلیر باشند
مانند تو دلیر باشند
مانند تو دلیر باشند
مانند تو دلیر باشند
او آتش را به بیرون می راند
شعله ها به طرف بالا می روند
و آسمان را روشن می کنند
او آتش را به بیرون می راند
او شهبانوی شب است
آنها می فهمند که زنده است
سیندرلا، او سیندرلاست
می خواهم بگویم، می خواهم به او بگویم
سیندرلا، سیندرلا
همه دخترها آرزو دارند که
مانند تو دلیر باشند
مانند تو دلیر باشند
مانند تو دلیر باشند
مانند تو دلیر باشند
مانند تو دلیر باشند
مانند تو دلیر باشند