دختر کوچولو، بگو چی شده؟
.تو گرفتار غم و اندوه خودت هستی
.توی اون چشمونت هیچ امیدی به فردا نیست
.از اینکه تو رو اینطوری ببینم بیزارم
،نمی تونی هیچ جوری انکارش کنی
...می بینم که تو، آه، چه غمگین و چه آروم هستی
!دختر کوچولو، راستشو به من بگو
...من یه شونه هستم برای گریه کردنت
،بهترین دوستت، من همونی هستم که بهش میتونی اعتماد کنی
.تو همیشه به خودت اطمینان داشتی
،اما حالا می بینم که یکی از پرهات شکسته
...امیدوارم که با هم بتونیم درستش کنیم
...دختر کوچولو، تو و من می دونیم
،چطور غمها و غصه ها میان و میرن
.و چه زخمهایی از خودشون به جا میذارن
،تو دوباره خواهی رقصید و دردها تموم میشن
...تو دیگه وقتی برای غصه خوردن نخواهی داشت
،دختر کوچولو، تو و من گریه می کنیم
.و خورشید هنوز توی آسمونه و بالای سرت میدرخشه
!بذار که دوباره صداتو بشنوم که مثل گذشته ها آواز میخونی
!دختر کوچولو، یک آواز تازه بخون
،دوباره مثل گذشته ها تلاشت رو بکن
...دختر کوچولو، یک آواز تازه بخون
...طوری بخون که دیوارها فرو بریزن
.و عشق تو شمعی یه که خاموش شده
!همه چیز از دست رفته و حل این مساله بسیار دشواره
!دختر کوچولو، راستشو به من بگو
،نمی تونی هیچ جوری انکارش کنی
...می بینم که تو، آه، چه غمگین و چه آروم هستی
...دختر کوچولو، تو و من می دونیم
،چطور غمها و غصه ها میان و میرن
.و چه زخمهایی از خودشون به جا میذارن
،تو دوباره خواهی رقصید و دردها تموم میشن
...تو دیگه وقتی برای غصه خوردن نخواهی داشت
دختر کوچولو، تو و من گریه می کنیم
.و خورشید هنوز توی آسمونه و بالای سرت میدرخشه
!بذار که دوباره صداتو بشنوم که مثل گذشته ها آواز میخونی
!دختر کوچولو، یک آواز تازه بخون
،دوباره مثل گذشته ها تلاشت رو بکن
...دختر کوچولو، یک آواز تازه بخون
...دوباره مثل گذشته ها تلاشت رو بکن
...دختر کوچولو، یک آواز تازه بخون