فارغ از همه عالم، از لحظه و از هر دم
یک گوشهی این دنیا من غرق خودم بودم
یه لحظه ورق برگشت تو نیمه شبی دلسرد
تو ظلمت تنهاییم یه ستاره چشمک زد
(یه ستاره بود اما یک شب و سحر میکرد)
چرخیدیدم و چرخیدیم تا تازه بشیم از نو
تک ستارهی قصه هیچ کسی نبود جز تو
یه لحظه شدی خورشید، یه لحظه شدی بارون
تابیدی و باریدی تا من بگیرم جون
حرفای قشنگ تو هم جنس نوازش شد
تک قطرهی احساسم فوارهی خواهش شد
تو قصه شدی من شعر، تو محکمهی دنیا
حکم سرنوشت این شد پیوند دوتا رویا
چرخیدیدم و چرخیدیم تا تازه بشیم از نو
تک ستارهی قصه هیچکسی نبود جز تو
یه لحظه شدیم خورشید یه لحظه شدیم بارون
تابیدی و باریدی تا من بگیرم جون