بدرود روزهای بارانی، بدرود شبهای تاریک
از این بعد فقط در زیر خورشید تابان زندگی می کنم
دیروز بود که
زمستان به آخر خط رسید
امروز بهار در من
بیدار شده است
بدرود تاریکی ، بدرود نا امیدی
زندگی ام رنگی تازه
به خود گرفته است
عشق اینجاست
در دو قدمی آغوشم
بازگشته تا دوباره
در قلبم زندگی کند
و تو ای زندگی وقتی اینچنین به من لبخند می زنی
چطور می توانم ملامتت کنم؟
درست است
تو مرا رنجاندی
مرا گریاندی
اما مهم این است
که دوباره تو را می بینم و
و خودم را در آغوشت می اندازم
مرا ببین که هر بار
آری هر بار باورش می کنم
و درست مانند روز اول
بدون هیچ پشمانی و حسرتی
از گذشته ام
و حتی اگر بنا باشد تمام این خوشی فردا به پایان برسد
من امشب می خواهم
به آواز در آیم
مرا ببین که هر بار
آری هر بار باورش می کنم
و درست مانند روز اول
بدون هیچ پشمانی و حسرتی
از گذشته ام
و حتی اگر بنا باشد تمام این خوشی فردا به پایان برسد
من امشب می خواهم
به آواز در آیم
دیروز بود
که زمستان به آخر خط رسید
عشق اینجاست
در دو قدمی آغوش من
زندگی ام با تو
از نو آغاز می شود