سخت مردَدم
دستِت رو که میگیرم
میبرمِت به صحنهٔ رقص
موسیقی که فرو میمیره
چیزی تو چشات
یادم میآره پردهٔ سینما رو
نقشی بهش نیست جز خداحافظی ِ تلخ
[ترجیعبند]
و من نخواهم رقصید دیگه
گناه برده ازپاهام حسّ ِ رقص و
آسونه وانمود کردن به اینکه چیزی نشده
اما تو میفهمی راحت
خطایی از سر ِ غفلت
خیانت با همسر دوستم
سوزوندن فرصتی که دادی بهم
نمیرقصم دیگه هیچ وقت
اون طوری که رقصیدم با تو
هرگز برنمیگرده به عقب
اون زمزمهٔ بیهوایِ یه دوست خوب [تو گوشِ همسر دوستش]
ندونستن مرهمه
برای ِ قلب برای ِ ذهن
حقیقت آرومَم نمیکنه
همهش درده
[ترجیعبند]
و من نخواهم رقصید دیگه
گناه برده ازپاهام حسّ ِ رقص و
آسونه وانمود کردن به اینکه چیزی نشده
اما تو میفهمی راحت
خطایی از سر ِ غفلت
خیانت با همسر دوستم
سوزوندن فرصتی که دادی بهم
نمیرقصم دیگه هیچ وقت
اون طوری که رقصیدم با تو
سخت بلنده موسیقی امشب
میشد کاش دور بشیم از این جماعت
شایدم بهتره اینجوری
آزاره حرفامون به هم دیگه
[دریغ] میتونستیم چه خوب باشیم باهم
میتونستیم جون بدیم این رقصوتا ابد
حالا کی میرقصه با من
بمون،خواهش میکنم
[ترجیعبند]
و من نخواهم رقصید دیگه
گناه برده ازپاهام حسّ ِ رقص و
آسونه وانمود کردن به اینکه چیزی نشده
اما تو میفهمی راحت
خطایی از سر ِ غفلت
خیانت با همسر دوستم
سوزوندن فرصتی که دادی بهم
نمیرقصم دیگه هیچ وقت
اون طوری که رقصیدم با تو
حالا دیگه رفتی
حالا دیگه رفتی
حالا دیگه رفتی
خطا کردم، بد خطا کردم
بایدم تنهام میذاشتی