Candy [Persian translation]

من اونجا شاهد کارهای "کندیس" بودم

اون میخواست پسرها متوجه رنگین کمون ها و اسب هاش بشن

اون تحصیل کرده بود

اما حتی تا 10 نمی تونست بشمره

نمیدونم این همه اسب های جور واجور رو چطور از این همه مرد کادو گرفته بود

ولی من میگم

دخترها و پسرهاتون رو آزاد بذارین

بته ها بلند شدن

اما هنوز ته اون سوراخ آب پیدا میشه

وقتی که بخوان بهت بدن، میتونی یه کم ازشون بگیری

آب مقدسی نیست، اما حیات بخشه

هی هو! اون داره میره

یا خیلی قوی و یا خیلی ضعیف

اصلا مقابلش اعتماد به نفس ندارم

چون اون فکر میکنه از آبنبات ساخته شده

هی هو! اون داره میره

یا خیلی پر هیاهو و یا خیلی خودمونی

انگار پشت گلوش یه طوفان شدیده

و فکر میکنه از آبنبات ساخته شده

یه حلقه از گلهای رز بزنین

هرکی نزدیکتر اومد

او میاد و میره

مثل جنگ گلهای رز

مادر اون یه قربانی بود

پدرش خیلی کار میکنه

کارش حمل و نقل آجر به "بریکستنه"

و یاد میگیره چطور اونها رو سر هم کنه

دخترها و پسرهاتون رو آزاد بذارین

بته ها بلند شدن

اما هنوز ته اون سوراخ آب پیدا میشه

همونطور که تو آرزوشو داری، او محبوب هالیوود میشه

و اگه حس خوبی نداری

پس چرا داری این کارو میکنی؟

حالا بهم بگو

هی هو! اون داره میره

یا خیلی قوی و یا خیلی ضعیف

اصلا مقابلش اعتماد به نفس ندارم

چون اون فکر میکنه از آبنبات ساخته شده

هی هو! اون داره میره

یا خیلی پر هیاهو و یا خیلی خودمونی

انگار پشت گلوش یه طوفان شدیده

و فکر میکنه از آبنبات ساخته شده

دخترها و پسرهاتون رو آزاد بذارین

بته ها بلند شدن

اما هنوز ته اون سوراخ آب پیدا میشه

همونطور که تو آرزوشو داری، او محبوب هالیوود میشه

و اگه حس خوبی نداری

پس چرا داری این کارو میکنی؟

چرا داری این کارو میکنی؟

چرا داری این کارو میکنی؟

...

هی هو! اون داره میره

یا خیلی قوی و یا خیلی ضعیف

اصلا مقابلش اعتماد به نفس ندارم

چون اون فکر میکنه از آبنبات ساخته شده

هی هو! اون داره میره

یا خیلی پر هیاهو و یا خیلی خودمونی

انگار پشت گلوش یه طوفان شدیده

و فکر میکنه از آبنبات ساخته شده