[:۱ شعر]
من این احساسو درون استخونام حس میکنم
وقتی اونو روشن میکنم، بصورت برقی و موجی در میاد
در سراسر شهرم، در سراسر خانه ام
وقتی در منطقه خود هستیم، سقفی وجود نداره و ما در حال پرواز به بالا هستیم
[:۱ پیش همسرائی]
من آن آفتاب را در جیب خود دارم
آن ترانه زیبا را در پاهای خود دارم
آن خون داغ را به هنگام چکیدن
در بدنم حس میکنم
نمی تونم چشمامو از اون بردارم
حرکت بسیار پدیده وار
تو حالتی رو که ما راک میزنیم رو خواهی پسندید
پس متوقف نشو
[:همسرائی]
زیر نورها وقتی هیچ چیز
نمیتونه
مخفی بمونه
وقتی تو رو بخودم نزدیک میکنم
وقتی حرکت میکنیم، فقط تصور کن، فقط تصور کن
چیزی بجز تو نمیتونم ببینم
وقتی میرقصی، میرقصی، میرقصی
حس خوب، خوب، به سمت تو میخزم
پس فقط برقص و برقص و برقص، یالا
همه اون چیزایی که باید در مورد تو انجام بدم
ولی تو برقص و برقص و برقص
و هیچکس به این زودی اینجا رو ترک نمیکنه پس همچنان به رقصت ادامه بده
[:۱ پس همسرائی]
نمیتونم احساسمو کنترل کنم
پس فقط برقص و برقص و برقص
نمیتونم احساسمو کنترل کنم
پس فقط برقص و برقص و برقص
[:۲ شعر]
آه ه، اون چیزی جادوییه
همه جا حس میشه، توی خون منه بسرعت داره میاد
نیازی به دلیل ندارم، نیازی به کنترل نیست
خیلی به اوج پرواز میکنم، وقتی در منطقه خود هستم، سقفی وجود نداره
[:۲پیش همسرائی]
زیرا من آن آفتاب را در جیب خود دارم
آن ترانه زیبا را در پاهای خود دارم
آن خون داغ را به هنگام چکیدن در بدنم حس میکنم
نمی تونم چشمامو از اون بردارم
حرکتی بسیار پدیده وار
تو حالتی رو که ما راک میزنیم رو خواهی پسندید، پس متوقف نشو
[:همسرائی]
زیر نورها وقتی هیچ چیز
نمیتونه
مخفی بمونه
وقتی تو رو بخودم نزدیک میکنم
وقتی حرکت میکنیم، فقط تصور کن، فقط تصور کن
چیزی بجز تو نمیتونم ببینم
وقتی میرقصی، میرقصی، میرقصی
حس خوب، خوب، به سمت تو میخزم
پس فقط برقص و برقص و برقص، یالا
همه اون چیزایی که باید در مورد تو انجام بدم
ولی تو برقص و برقص و برقص
و هیچکس به این زودی اینجا رو ترک نمیکنه پس همچنان به رقصت ادامه بده
[:۲پس همسرائی]
نمیتونم احساسمو کنترل کنم
پس فقط برقص و برقص و برقص
نمیتونم احساسمو کنترل کنم
پس فقط برقص و برقص و برقص
نمیتونم احساسمو کنترل کنم
پس فقط برقص و برقص و برقص
نمیتونم احساسمو کنترل کنم
پس فقط برقص و برقص و برقص
[:پل]
نمی تونم کنترل کنم، نمی تونم کنترل کنم
نمی تونم کنترل کنم، نمی تونم کنترل کنم
نمی تونم احساسمو کنترل کنم
[:همسرائی]
تو وقتی می رقصی چیزی غیر تو نمی تونم ببینم
تو برقص و برقص و برقص
(نمی تونم احساسمو کنترل کنم)
حس خوب، خوب، به سمت تو میخزم
پس فقط برقص و برقص و برقص، یالا
(نمی تونم احساسمو کنترل کنم)
همه اون چیزایی که باید در مورد تو انجام بدم
ولی تو برقص و برقص و برقص
(نمی تونم احساسمو کنترل کنم)
و هیچکس به این زودی اینجا رو ترک نمیکنه پس همچنان به رقصت ادامه بده
[:۳پس همسرائی]
همگی بخونین
(نمی تونم احساسمو کنترل کنم)
این احساسو در بدنم دارم
(نمی تونم احساسمو کنترل کنم)
این احساسو در بدنم دارم
(نمی تونم احساسمو کنترل کنم)
میخوام ببینم بدنتو تکون میدی
(نمی تونم احساسمو کنترل کنم)
این احساسو در بدنم دارم
زانوهاتو خم کن و باسنتو بلرزون
این احساسو در بدنم دارم
نمی تونم احساسمو کنترل کنم
این احساسو در بدنم دارم، یالا