از بارگاهت پايين بيا
و جسمت را رها كن
يك نفر بايد تغيير بكند
تو دليل اين هستي كه
من مدتهاست منتظر بوده ام
يك نفر كليدها را در دست دارد
خب من خسته شدم
و اصلا وقتي برايم باقي نمانده
من از دست رفته ام
و نميتوانم راه برگشت به خانه را پيدا كنم
خودت پايين بيا
و تنت را تنها بگذار
يك نفر بايد عوض بشه
تو دليل اين هستي
كه من همه اين سالها منتظر بوده ام
يكي كليدها را دارد
خب من بُريدم
و ديگر وقتي ندارم
اه نه
چون من از دست رفتم و تباه شدم
و نميتوانم مسير بازگشت به خانه را بيابم