اگه حرف تموم شده قلم گناهی نداره
اگه چشم خورده از دربیاد
بدون نفس زندگی می شود، بدون آتش می سوزم
دعاهایم به خدا بی زبان، بدون تو زنده نمونم
پاره ی جانم بگیر دستامو
هرگز رهاش نکن تا روز مرگ
محققا که ما می شکنیم
با هم دردامون رو از بین می بریم
آه ای غنچه ی گلم بیا درون روحم
هرگز بیرون نیا تا زمانی که تموم بشه
نگاه کن ببین بهار پیش رومون رو
این روزها رو فراموش خواهیم کرد
عمرم دوامی نداری اگه تو بری
اگه روزی بدون تو بخندم روز آخرم باشه
بدون نفس زندگی می شود، بدون آتش می سوزم
دعاهایم به خدا بی زبان، بدون تو زنده نمونم