سه، دو، یک، صفر
اینبار راه بازگشتی نیست
چه چیزی واقعیست و چه چیزی مال منه؟
اوه، بقاء دردناکه
یا خودم رو میبازم یا ذهنم رو
هر دفعه که چشمام رو میبندم
اوه، بقاء دردناکه
ولی به نفس کشیدن ادامه میدم، من زندهام
حالم خوب نیست
نمیدونم که روبراه خواهم شد یا نه
ولی مجبورم تلاش کنم
میدونم که تو بامن هستی، ولی اگه جدا بشیم چی؟
باید تسلیم تمام چیزی که هستیم شویم
و بگذاریم تمامی تکههای شکسته بدرخشند
(بدرخشند، بدرخشند، بدرخشند، بدرخشند...)
از درون قفل شدهام، به بیرون مینگرم
همهچیز زیر و بالا شده
اوه، ما اولین نفرها نیستیم
دیگه چطوری میتونیم خودمان باشیم؟
ماندهایم که به چه کسی میتوانیم اعتماد کنیم
اوه، بقاء دردناکه
اما من تسلیم نمیشم، من زندهام
حالم خوب نیست
نمیدونم که روبراه خواهم شد یا نه
ولی مجبورم تلاش کنم
میدونم که تو بامن هستی، ولی اگه جدا بشیم چی؟
باید تسلیم تمام چیزی که هستیم شویم
و بگذاریم تمامی تکههای شکسته بدرخشند
نمیدونم که روبراه خواهم شد یا نه
ولی مجبورم تلاش کنم
میدونم که تو بامن هستی، ولی اگه جدا بشیم چی؟
باید بدون خجالت خودمان باشیم
و بگذاریم تمامی تکههای شکسته بدرخشند...
اوه-اوه-اوه...
(من زندهام)
اه، اه-اه-اه-اه-اه-اه
بگذاریم تمامی تکههای شکسته بدرخشند
بگذاریم تمامی تکههای شکسته بدرخشند
بگذاریم تمامی تکههای شکسته بدرخشند
بگذاریم تمامی تکههای شکسته بدرخشند...بدرخشند