مینویسم به دنیا
من دیوونتم
روزهام میگذره
در انتظار شب
چطور میتونم عاشقت باشم
وقتی ازم دوری
اسیرت شدم و کارم تمومه
دیوونه ی تو ام
میدونم خیلی خوب که از پشت حصارها
نمیتونم پیدات کنم
اما در فالم تو رو میبینم
نور تو در نوشیدنی من انعکاس می یابد
برده ات شدم و کارم تمومه؛ دیوونه ی توام
وقتی اینجایی تا صبح
اشکهام پاک میشن
در بین باران
امروز سرازیرن
من گیر افتاده ام
نور و اقبال را سر کشیده ام
در بند تو شدم و کارم تمومه
دیوونه ی توام
میدونم خیلی خوب که از پشت حصارها
نمیتونم پیدات کنم
اما در فالم تو رو میبینم
نور تو در نوشیدنی من انعکاس می یابد
اسیرت شدم و کارم تمومه؛ دیوونه ی توام