گیرم که در باورتان به خاک نشستهام
و ساقههای جوانم از ضربههای تبرهاتان، زخمدار است
با ریشه چه میکنید؟
گیرم که بر سر این بام،
بنشسته در کمین، پرندهای
پرواز را علامت ممنوع میزنید،
با جوجههای نشسته در آشیانه چه میکنید؟
گیرم که میزنید،
گیرم که میبُرید،
گیرم که میکشید،
با رویش ناگزیر جوانه چه میکنید؟
تمام بغض قناریها، صداتو ترسونده
اجاق کینهی پاییزی، گلهاتو سوزونده
تو اون ستارهی خاموشی، که خواب تو رو برده
پیام سرخ شقایقها، تو قلب تو مُرده
چشات مثلِ شب بارونی، دلت پراز غم پنهونی
مثل پرندهی زندونی، بخون به نالهی دل
مثال تیغ گل زردم، یه شعر خستهی پر دردم
ببین که قایق امیدم، نشسته بی تو به گِِـل
غم غریبِ کدوم غروبی که عطر پاییز گرفته بوی تنت؟
نگات به سوی، کدوم ستارهست که قلب پارهست، به زیر پیرهنت؟
من و تو چلهنشین ِاین، شب پُر اندوهیم
من و تو سایهی غمگینِ غروبِ رو کوهیم
من و تو سایهی غمگین غروب رو کوهیم
چرا به سفره ما دیگر، نشانی از نان نیست؟
به خاک غمزدهی شهرم، نمی ز باران نیست؟
تمام بغض قناریها، صداتو ترسونده
اجاق کینهی پاییزی، گلهاتو سوزونده
تو اون ستارهی خاموشی، که خواب تو رو برده
پیام سرخ شقایقها، تو قلب تو مُرده
چشات مثل شب بارونی دلت پراز غم پنهونی
مثل پرندهی زندونی بخون به نالهی دل
مثال تیغ گل زردم یه شعر خستهی پر دردم
ببین که قایق امیدم نشسته بی تو به گِـل