چی بگم از کجا بگم
دردمو با کیا بگم
بهتره که دم نزنم
حرفی از عشقم نزنم
از عشقی که گم شد و رفت
عاشق مردم شد و رفت
عشقی که بی فروغ نبود
برای من دروغ نبـــــــود...
بغضِ نشسته تو گلوم
وقتی نشستی رو به روم
من از خودم چرا بگم
می خوام از اون چشا بگم
خیره تو چشم مست تو
دست می دم به دست تو
دل از زمونه می کَنم
حرف دلم رو می زنم
چه حالتی داره چشات
نرگش بیماره چشات
چشم تو خوابم می کنه
مست و خرابم می کنه
وقتی نشستی رو به من
از عاشقی بگو به من
بذار چشات دل ببره
این جوری باشه بهتره
چشات اگه پس نزنن چشمای سرسپرده مو
میشه فراموش کنم خاطره های مرده مو