(هممون) میدونیم که بعضی وقتا نمیشه
عقل مثل راز قفل میشه
(قفلی میزنه و یا هنگ میکنه)
کلمه ها ساکت میشن
مثل شمعی که فیتیلش کوتاهه
"چیزی نیس" هم مگه حرفیه؟
بیشتر از یکی هست میدونیم
زندگی هممون
مثل شیر ترشیده ست
(یا پنیر ترشی که خرابه، زندگیمون خرابه)
بدون پرسیدن و ناراحت کردن خودت
بزار پخش و پلا بمونه بیخیالش
همه ی اشتباهاتو تا کردم
در جایی که بهترین دید رو داره گذاشتم تو قفسه
فهمیدم که فراموش نکردن آخرین مسکن درده