رعد و برق سرتاسر آسمانها را شکافت
آن ابرهای طوفانی در چشمانش جمع شدند
پدرش یک مرد بدجنس پیر بود
مادرش فرشته ای روی زمین بود
گزارشگر هوا خبر یک گردباد را داد
او دعا کرد گردباد همه چیز را نابود کند
باران کافی در اوکلاهما نمی بارد
تا گناهان آن خانه را پاک کند
باد زیادی در اوکلاهما نمی وزد
تا چنگال های گذشته را بدرد
[هم سرائی:]
همه ی پنجره ها را بشکنید تا اینکه همه اش نابود شود،
هر آجری،هر تخته ای،هر دری که کوبیده شده نابود شود
تا وقتی که هیچ چیز ساکن باقی نماند،
هیچ چیزی از گذشته باقی نماند
هر خاطره ی در اشک فرو رفته نابود شود،
نابود شود
او شنید که حوریان جیغ میزنند
پدرش که روی مبل دراز کشیده بود مرد
او خودش را در زیرزمین حبس کرد
به فریاد باد گوش داد
بعضی مردم به این پناه گرفتن میگویند
اما او به این کار انتقام شیرین میگوید
[هم سرائی:]
همه ی پنجره ها را بشکنید تا اینکه همه اش نابود شود،
هر آجری،هر تخته ای،هر دری که کوبیده شده نابود شود
تا وقتی که هیچ چیز ساکن باقی نماند،
هیچ چیزی از گذشته باقی نماند
هر خاطره ی در اشک فرو رفته نابود شود،
نابود شود
باران کافی در اوکلاهما نمی بارد
تا گناهان آن خانه را پاک کند
باد زیادی در اوکلاهما نمی وزد
تا چنگال های گذشته را بدرد
همه ی پنجره ها را بشکنید تا اینکه همه اش نابود شود (نابود شود)
هر آجری،هر تخته ای،هر دری که کوبیده شده نابود شود
(نابود شود)
تا وقتی که هیچ چیز ساکن باقی نماند،
هیچ چیزی از گذشته باقی نماند (نابود شود)
هر خاطره ی در اشک فرو رفته نابود شود،
نابود شود.